یادمان مانده نمدهایت و زیلوهایت
رنگ انگشترت و رقص النگوهایت
چرخ خیّاطی ت افتاده ته انباری
رفته از یاد کمد، قیچی و الگوهایت
هر شب از سمت اتاق بغلی می آید
خشخش نایلون پاره ی داروهایت
خانه عق می زند از بوی پماد و الکل
درد پیچیده به پاهایت و پهلوهایت
آسمانت سِرُمی بود که آرام آرام
آب می شد به چروکیده ی بازوهایت
دست دیوانه ی لرزانِ پدر در مشتت
نفس آخر “یا ضامن آهو”هایت
شده مانند دو تا انبه که آویزانند
سیزده سالگی کوچک لیموهایت
باز کودک شدم و خواست بجوشد در من
عسل کوهی خشکیده ی کندوهایت
توی این شهر پر از گرگ بیا خوابم کن
با تکان دادن گهواره ی زانوهایت
پس چه شد گُل گُلی روسری کودریات؟
پس چه شد کج شده ی مشکی ابروهایت؟
مُردی و خورد گره دور گلوی پسرت
رنج نوستالوژی بافته ی موهایت
آمدم مثل همیشه سرِ خاکت مادر!
تا به گوشم بخورد سُرسُر جاروهایت...
وبلاگ ادبیات که با نام گل ادب (goleadab) بر روی سایت قرار گرفته است وبلاگی است آزاد با هدف رشد و پرورش ادبیات در میان نسل های متفاوت با مدارک و سن و سال های گوناگون. این وبلاگ بر آن است به مسائل مختلف ادبی و فرهنگی جامعه بپردازد و سعی دارد مخاطبانش را با مطالب گوناگون در علوم ادبی و همایش ها و داستان ها و معرفی نویسندگان کوچک و بزرگ و ارائه ی اطلاعاتی درباره ی نسخ خطی و تمام مطالبی که در ادبیات وارد می شود اعم از سیاست و اجتماع و نجوم و گیاه پزشکی و آنچه بتوان اندیشید, در پی مخاطبانی است که عشق و علاقه را سرلوحه ی کار خود قرار داده و می کوشند به آنچه دلشان می گوید و آنچه از دل دیگران برمی آید گوش کنند.