این زبان که سال ها و حدود یک قرن است زبان اول دنیاست امروزه جایگاهی شگفت انگیز در ایران باز کرده است به طوری که
آموزش آن در آموزشگاه ها جزء پر درآمدترین رشته های تدریس در کشور است در حالی که وجود این آموزشگاه ها در سایر کشورهای جهان چیزی حدود یک درصد ایران است. چرا؟
تحصیل کردگان دوران پهلوی همگی به یکی از زبان های فرانسه یا انگلیسی آشنا و مسلط بوده اند اما تحصیل کردگان امروز تنها زبان مادری شان را می دانند چرا؟
چرا در روزگارانی نه چندان دور همه در مدرسه ها این زبان را به خوبی فرامی گرفتند اما امروز حتما باید کلاس هایی در خارج مدرسه باشد تا این زبان را یاد بگیری؟
نیازی به پاسخ دادن به این سوالات نمی بینم و چون مسئولین مدارس و دانشگاه ها و وزرای آموزش و پرورش و علوم و تحقیقات و آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد و چندین هزار مسئول دیگر سکوت می کنم.
کجای دنیا با این شگفتی روبه رو خواهید شد که افرادی که وارد رشته های مختلف تحصیلات تکمیلی در دانشگاه ها می شوند هیچ کدام زبان انگلیسی نمی دانند؟! یا اگر همایشی بین المللی در تهران برگزار شود همه ی کشورها زبان یکدیگر را می فهمند آن گاه ایرانیان تنها زبان خودشان را می شناسند؟! همه با هم صحبت می کنند و ایرانیان انگار با همه قهرند؟
کجای دنیاست که اگر زبان انگلیسی بدانی می توانی در دوره دکتری در هر رشته ای که بخواهی قبول شوی ولی اگر در یک رشته مسلط باشی و مدرک کارشناسی ارشد آن را هم داشته باشی ولی از انگلیسی چیزی ندانی نمی توانی ادامه تحصیل بدهی؟! این شکایتی است که اساتید دانشگاهی زیادی آن را ابراز کرده اند زیرا تمام رشته های دانشگاهی را کسانی پر کرده اند که جز زبان انگلیسی چیزی نمی دانند.
فردوسی عزیزم کجایی که شعرت را پس بگیری. کجایی که ببینی شعر تو از رونق افتاده است که دریغ است ایران که ویران شود. کجایی؟
آیا خاک های سرد توس جنازه ی تو را به این دلیل که انگلیسی نمی دانسته ای به بیرون خواهند افکند ؟
ای دریغ و صد آه . . .
وبلاگ ادبیات که با نام گل ادب (goleadab) بر روی سایت قرار گرفته است وبلاگی است آزاد با هدف رشد و پرورش ادبیات در میان نسل های متفاوت با مدارک و سن و سال های گوناگون. این وبلاگ بر آن است به مسائل مختلف ادبی و فرهنگی جامعه بپردازد و سعی دارد مخاطبانش را با مطالب گوناگون در علوم ادبی و همایش ها و داستان ها و معرفی نویسندگان کوچک و بزرگ و ارائه ی اطلاعاتی درباره ی نسخ خطی و تمام مطالبی که در ادبیات وارد می شود اعم از سیاست و اجتماع و نجوم و گیاه پزشکی و آنچه بتوان اندیشید, در پی مخاطبانی است که عشق و علاقه را سرلوحه ی کار خود قرار داده و می کوشند به آنچه دلشان می گوید و آنچه از دل دیگران برمی آید گوش کنند.