دو نفر در مهمانسرايي کوچک در دو اطاق مجاور هم سکني داشتند. يکي سرباز بود و ديگري کارمند. هميشه نيمههاي شب هنگامي که سرباز به اطاقش مراجعه ميکرد به جاي درآوردن آرام پوتين سربازي، فقط بندهايش را باز ميکرد و کفشها را به سمت ديوار پرتاب ميکرد. اين کار هر شبش بود و همسايهاش در اطاق مجاور هميشه از شدت صداي برخورد پوتينها با ديوار از خواب ميپريد .... يک شب ... دو شب .... اين کار هر شب ادامه داشت.
روزي اين همسايه شاکي شده و به اين سرباز مراجعه نمود که کاري که تو در هنگام درآوردن کفش ميکني باعث بيخوابي من ميشود.
سرباز شرمنده شد و اعلام کرد که متوجه ديگر آزاري عملش نبوده است و قول داد که ديگر تکرار نکند. اما همان شب به عادت ديرينه که ترک عادت موجب مرض است کفش اول را به سمت ديوار پرتاب کرد. به ناگاه ياد شکايت همسايه افتاد و کفش دوم را به آرامي از پاي در آورد.
سرباز بعد از يکي دو ساعت ديگر متوجه در زدن با عصبانيت درب اطاق شد. در را که باز کرد ديد همسايه با مويي پريشان و ژوليده ميگويد: لعنتي کفش دوم را هم در بياور تا من کپه مرگم را بگذارم و بخوابم
وبلاگ ادبیات که با نام گل ادب (goleadab) بر روی سایت قرار گرفته است وبلاگی است آزاد با هدف رشد و پرورش ادبیات در میان نسل های متفاوت با مدارک و سن و سال های گوناگون. این وبلاگ بر آن است به مسائل مختلف ادبی و فرهنگی جامعه بپردازد و سعی دارد مخاطبانش را با مطالب گوناگون در علوم ادبی و همایش ها و داستان ها و معرفی نویسندگان کوچک و بزرگ و ارائه ی اطلاعاتی درباره ی نسخ خطی و تمام مطالبی که در ادبیات وارد می شود اعم از سیاست و اجتماع و نجوم و گیاه پزشکی و آنچه بتوان اندیشید, در پی مخاطبانی است که عشق و علاقه را سرلوحه ی کار خود قرار داده و می کوشند به آنچه دلشان می گوید و آنچه از دل دیگران برمی آید گوش کنند.