فرستنده: علی ملکی
سخنرانی ونه گات در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه ام.آی.تی
لطفا کرم ضد آفتاب بمالید
اگر میخواستم برای آیندهی شما فقط یک نصیحت بکنم، مالیدن کرم ضدآفتاب را توصیه میکردم. آثار مفید و درازمدت کرم ضدآفتاب توسط دانشمندان ثابت شده است، در حالی که سایر نصایح من هیچ پایه و اساس قابلِ اعتمادی جز تجربههای پرپیچ وخم شخص بنده ندارند. اینک نصایحم را خدمتتان عرض میکنم: قدر نیرو و زیبایی جوانیتان را بدانید، ولی اگر هم ندانستید، مهم نیست! روزی قدر نیرو و زیبایی جوانیتان را خواهید دانست که طراوتش رو به افول گذارد. اما باورکنید تا بیست سال دیگر، به عکسهای جوانی خود نگاه خواهید کرد، و به یاد خواهید آورد چه امکاناتی در اختیارتان بوده، و چقدر فوق العاده بودهاید. آن طور که تصور میکردید چاق نبودید. همه چیز در بهترین شرایطش بوده تا شما احساس خوبی داشته باشید. نگران آینده نیز نباشید. اگر هم دلتان میخواهد همچنان نگران باشید، این را نیز بدانید، که نگرانی همان اندازه مؤثر است، که جویدن آدامس بادکنکی برای حل یک مسألهی جبر.
مشکلات اساسی زندگی شما بیتردید چیزهایی خواهند بود، که هرگز به مخیلهی نگرانتان هم خطور نکردهاند، از همان نوعی که یک روز سهشنبهی عاطل و باطل ناگهان احساس بد پیدا میکنید و نسبت به همه چیز بدبین میشوید! با دل دیگران بیرحم نباشید.
عمرتان را با حسادت تلف نکنید. گاهی شما جلو هستید و گاهی عقب. مسابقه طولانی است و سرانجام، این خودتان هستید که با خود مسابقه میدهید.
ناسزاها را فراموش کنید. اگر موفق به انجام این کار شدید، راهش را به من هم نشان بدهید. نامههای عاشقانهی قدیمی را از بَر و حفظ کنید. صورت حسابهای بانکی و قبضها و... را دور بیاندازید.
اگر هنوز نمیدانید با زندگیتان میخواهید چه بکنید، احساس گناه نکنید. جالبترین افرادی را که در زندگیام شناختهام در بیست و دو سالگی نمیدانستند میخواهند با زندگیشان چه کنند. برخی از جالبترین چهل سالههایی هم که میشناسم، هنوز هم نمیدانند.
تا میتوانید کلسیم بخورید. با زانوهاتان مهربان باشید. وقتی قدرت زانوهای خود را از دست دادید کمبودشان را به شدت حس خواهید کرد.
ممکن است ازدواج کنید، ممکن است نکنید. ممکن است صاحب فرزند شوید، ممکن است نشوید. ممکن است در چهل سالگی طلاق بگیرید، احتمال هم دارد که در هشتادوپنجمین سالگرد ازدواجتان برقصید. هرچه میکنید، نه زیاد به خودتان بگیرید، نه زیاد خودتان را سرزنش کنید. انتخابهای شما بر پایهی پنجاه درصد بوده، همانطور که مال همه بوده است.
دستورالعملهایی که به دستتان میرسد را تا ته بخوانید، حتی اگر از آنها پیروی نمیکنید. از خواندن مجلات زیبایی پرهیز کنید. تنها خاصیت آنها این است که به شما بقبولانند زشتید.
با خواهران و برادران خود مهربان باشید. آنها بهترین رابط شما با گذشته هستند، و به گمان قوی تنها کسانی هستند که بیش از هرکس دیگر در آینده به شما خواهند رسید. به یاد داشته باشید که دوستان میآیند و میروند، ولی آن تک و توک دوستان جانجانی که با شما میمانند را مثل بریان حفظ کنید.
برای پل زدن میان تفاوتهای جغرافیایی و روشهای زندگی سخت بکوشید، زیرا هرچه بیشتر از عمر شما بگذرد، بیشتر پی میبرید که به افرادی که در جوانی میشناختید محتاج هستید.
سفر کنید. برخی حقایق لاینفک را بپذیرید: قیمتها صعود میکنند. سیاستمداران کلک میزنند، شما هم پیر میشوید. و آنگاه که پیر شوید، در تخیلتان به یاد میآورید که وقتی جوان بودید قیمتها مناسب بودند، سیاستمداران شریف بودند، و بچهها به بزرگترهاشان احترام میگذاشتند. به بزرگترها احترام بگذارید. توقع نداشته باشید که کس دیگری نانآور شما باشد. ممکن است حساب پساندازی داشته باشید. شاید هم همسر متمولی نصیبتان شده باشد. ولی هیچگاه نمیتوانید پیشبینی کنید که کدام تمام میشود یا کِی جاخالی میدهد.
خیلی با موهاتان ور نروید، وگرنه وقتی چهل ساله شدید، شبیه موهای هشتاد سالهها میشوند. نخ دندان به کار ببرید. در شناخت پدر و مادرتان بکوشید، هیچکس نمیداند که آنان را کِی برای همیشه از دست خواهید داد. دقت کنید که نصایح چه کسی را میپذیرید، اما با کسانی که آنها را صادر میکنند بردبار و صبور باشید. نصیحت، گونهی دیگرِ غم غربت است. ارائهی آن، روشی برای بازیافت گذشته از میان تل زبالهها، گردگیری آن، و ماله کشیدن بر روی زشتیها و کاستیها و مصرف دوبارهی آن به قیمتی بالاتر از آنچه ارزش دارند، است.
اما اگر به این مسایل بیتوجه هستید، لااقل حرفم در مورد کرم ضدآفتاب بپذیرید.